غلط است اینکه گویند به دل ره است دل را
دل من ز غصه خون شد , دل او خبر ندارد...
؟
دل من ز غصه خون شد , دل او خبر ندارد...
***
فغان که کوه کن ساده دل نمی داند
که راه در دل خوبان به زور نتوان یافت
صائب تبریزی
***
عمر گذشت و همچنان , داغ وفاست زندگی
زحمت دل کجا بری؟ آبله پاست زندگی
بیدل دهلوی
***
پيشتر از همه مرغ دل ما را کُشتي
جرمش اين بود که در دام تو بي دانه نشست
کليم اصفهاني
***
نـمـی دانـم چه امیدم به آن لب هاست، می دانم
کـه دارد خـنـده بـر امـید من، لب های میگونش
به تیر غمزه اش نازم که صد جا بشکند در دل
بـه دسـت مـعـجـز عـیـسـی اگـر آرنـد بـیـرونـش
عرفی
***
جان من سنگدلی ، دل به تو دادن غلط است
بر سر راه تو چون خاک فتادن غلط است
وحشی بافقی
***
عمری گذشت و ساخته ام با نداشتن،
ای دل! چه خوب بود، تو را هم نداشتم...
سعید بیابانکی
***
دلِ شکسته ی ما مهر و کين نمی داند
ز هر دری که درآيی سوی خرابه رهست
سلیم تهرانی
***
در خانه ی شکسته نگیرد کس قرار
ترسم که رفته رفته غم از دل به در شود
؟
***
ز بسگرم است در یادت هوای عالم الفت
عرق آلوده میآید ز دل اشک شرر بادم
خبر از خود ندارم لیک در دشت تمنایت
دلگمگشتهای دارم که از من میدهد یادم
بیدل
***
جام و مینا نیست کز چین و حلب آرد کسی
رایگان نتوان شکست ای دلبران آخر دل است
سراج الدین علیخان
***
کم نمی گردد ز دریا هر چه بردارد سحاب
چشم من ! تا می توانی گریه کن دریاست دل
؟
***
دل بستگی ام راه به جایی نبرد هیچ
ای وای از این عشق که فرجام ندارد
خون میخورم از جام دل خویش و به عالم
کس همچو من این باده ی گلفام ندارد
حسن جلایر
***
سبحه ی ما , ناله با عقدی به دل پیوستن است
همچو مژگان سجده ام چشم از دو عالم بستن است
بیدل
***
فغان که کوه کن ساده دل نمی داند
که راه در دل خوبان به زور نتوان یافت
صائب تبریزی
***
شبي گيسو به صبح روي او ريخت
دل من زين پريشاني فرو ريخت
مشفق كاشاني
***
مراد دل ز تماشاي باغ عالم چيست ؟
به دست مردم چشم ، از رخ تو گل چيدن !
حافظ
*****
دلم گرفته از اين چشمهاي ساكت و بي روح
خوشا اشاره شيرين آن نگاه هميشه
بهروز ياسمي
****
یک لحظه بر این بامِ بلاخیز نمی ماند
مرغ دلِ غمدیده اگر بال و پری داشت
صادق سرمد
***
اي دست برده از همه خوبان بدلبري
ناوردمت بدست و بماندم ز دل بري
کارم ز دست رفت چو بردي دلم تمام
دستي تمام داري در کار دلبري
فخرالدين طولانی
.: Weblog Themes By Pichak :.