بس که همپایش غم و اِدبار میآید فرود
بر سر من عید چون آوار میآید فرود
می دهم خود را نوید سالِ بهتر، سالهاست
گرچه هر سالَم بَتَر از پار میآید فرود
در دل من خانه گیرد ، هر چه عالم را غم است
میرسد وقتی به منزل، بار می آید فرود
رنگ راحت کو به عمر، این تیرِ پرتابِ اجل ؟
میگریزد سایه ، چون دیوار میآید فرود
شانه زلفش را به روی افشاند و بست از بیم چشم
شب چو آید ، پردهٔ خمّار میآید فرود
بهر یک شربت شهادت ، داد یک عمرم عذاب
گاهْ تیغِ مرگ هم دشوار میآید فرود
وارثم من تختِ عیسی را، شهید ثالثم
وقت شد، منصور اگر از دار میآید فرود
بر سر من عید چون آوار میآید ،"امید"!
بس که همپایش غم و ادبار میآید فرود
مهدی اخوان ثالث
تاريخ : جمعه سیزدهم اسفند ۱۳۹۵ | | نویسنده : سیماه |
به بهانه ی اولین پاییز طلایی شعر بی دروغ

آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر, با آن پوستین سرد نمناکش.
باغ بیبرگی، روز و شب تنهاست،
با سکوت پاک غمناکش.
***
ساز او باران، سرودش باد.
جامهاش شولای عریانیست.
ور جز اینش جامهای باید،
بافته بس شعله ی زر تارِ پودش باد.
گو بروید، یا نروید، هرچه در هرجا که خواهد، یا نمیخواهد.
باغبان و رهگذاری نیست.
باغ نومیدان،
چشم در راه بهاری نیست.
***
گر ز چشمش پرتو گرمی نمیتابد،
ور به رویش برگ لبخندی نمی روید،
باغ بیبرگی که میگوید که زیبا نیست؟
داستان از میوههایِ سر به گردونسایِ اینک خفته در تابوتِ پست خاک می گوید.
***
باغ بیبرگی
خنده اش خونیست اشک آمیز.
جاودان بر اسبِ یال افشانِ زردش میچمد در آن
پادشاه فصلها، پاییز.
****
مهدی اخوان ثالث , تهران 1335
تاريخ : یکشنبه سی و یکم شهریور ۱۳۹۲ | | نویسنده : سیماه |
تشنهام امشب, اگر باز خیال لب تو
خواب نفرستد و از راه سرابم نبرد
كاش از عمر شبی تا به سحر چون مهتاب
شبنم زلف ترا نوشم و خوابم نبرد
روح من در گرو زمزمهای شیرینست
من دگر نیستم, ای خواب برو, حلقه مزن !
این سكوتی كه تو را میطلبد نیست عمیق
وه كه غافل شدهای از دل غوغائی من
میرسد نغمهای از دور بگوشم, ای خواب:
مكن این نغمه جادو را خاموش , مكن !
«زلف ,چون دوش رها تا بسر دوش مكن
ای مه امروز پریشانترم از دوش مكن»
در هیاهوی شب غمزده با اختركان
سیل از راه دراز آمده را همهمهایست
برو ای خواب, برو عیش مرا تیره مكن
خاطرم دستخوش زیر و بم زمزمهایست
چشم ,بر دامن البرز سیه دوختهام
روح من منتظر آمدن مرغ شب ست
عشق در پنجه غم قلب مرا میفشرد
با تو ای خواب, نبرد من و دل زین سبب ست!
مرغ شب آمد و در لانه تاریك خزید
نغمه اش را بدلم هدیه كند بال نسیم
آه. . . بگذار كه داغ دل من تازه شود
روح را نغمه همدرد فتوحیست عظیم !
مهدی اخوان ثالث
تاريخ : شنبه چهاردهم اردیبهشت ۱۳۹۲ | | نویسنده : سیماه |
.: Weblog Themes By Pichak :.