با همه ی بی سرو سامانی ام
باز به دنبال پریشانی ام
طاقت فرسودگی ام هیچ نیست
در پی ویران شدنی آنی ام
آمده ام بلکه نگاهم کنی
عاشق آن لحظه ی طوفانی ام
دلخوش گرمای کسی نیستم
آمده ام تا تو بسوزانی ام
آمده ام با عطش سالها
تا تو کمی عشق بنوشانی ام
ماهی برگشته ز دریا شدم
تا تو بگیری و بمیرانی ام
خوب ترین حادثه می دانمت
خوبترین حادثه می دانی ام؟
حرف بزن ابر مرا باز کن
دیر زمانی است که بارانی ام
حرف بزن حرف بزن , سالهاست
تشنه ی یک صحبت طولانی ام
ها.... به کجا میکشی ام , خوب من؟
ها... نکشانی به پشیمانی ام !؟
"محمدعلی بهمنی"
تاريخ : پنجشنبه سی ام خرداد ۱۳۹۲ | | نویسنده : سیماه |
.: Weblog Themes By Pichak :.