خوش خوش خرامان می روی , ای شاه خوبان تا کجا ؟
شمعی و پنهان می‌روی , پروانه جویان تا کجا؟

ز انصاف خو وا کرده‌ای، ظلم آشکارا کرده‌ای 
خونریز دل‌ها کرده‌ای، خون کرده پنهان تا کجا؟

غبغب چو طوق آویخته, فرمان ز مشک انگیخته 
صد شحنه را خون ریخته , با طوق و فرمان تا کجا؟

بر دل چو آتش می‌روی , تیز آمدی کش می‌روی 
درجوی جان خوش می‌روی , ای آب حیوان تا کجا؟

طرف کله کژ بر زده , گوی گریبان گم شده 
بند قبا بازآمده ,گیسو به دامان تا کجا؟

دزدان شبرو در طلب، از شمع ترسند ای عجب ! 
تو شمع پیکر نیم‌شب , دل دزدی اینسان تا کجا؟

هر لحظه ناوردی زنی، جولان کنی مردافکنی 
نه در دل تنگ منی , ای تنگ میدان تا کجا؟

گر ره دهم فریاد را، از دم بسوزم باد را 
حدی است هر بیداد را , این حد هجران تا کجا؟

خاقانی اینک مرد تو , مرغ بلاپرورد تو 
ای گوشه‌ی دل خورد تو، ناخوانده مهمان تا کجا؟

"خاقانی"


تاريخ : شنبه هجدهم خرداد ۱۳۹۲ | | نویسنده : سیماه |