یک لحظه دیدن رخ جانانم آرزوست
یکدم وصال آن مه خوبانم آرزوست

در خلوتی چنان، که نگنجد کسی در آن
یکبار خلوت خوش جانانم آرزوست

من رفته از میانه و او در کنار من ،
با آن نگار ، عیش بدینسانم آرزوست !

جانا، ز آرزوی تو جانم به لب رسید ،
بنمای رخ، که قوت دل و جانم آرزوست !

گر بوسه‌ای از آن لب شیرین طلب کنم ،
طیره مشو ؛ که چشمه ی حیوانم آرزوست 

یک بار بوسه‌ای ز لب تو ربوده‌ام
یک بار دیگر آن شکرستانم آرزوست

ور لحظه‌ای به کوی تو ناگاه بگذرم
عیبم مکن، که روضه ی رضوانم آرزوست

وز روی آن که رونق خوبان ز روی توست
دایم نظاره ی رخ خوبانم آرزوست

بر بوی آن که بوی تو دارد نسیم گل
پیوسته بوی باغ و گلستانم آرزوست

سودای تو خوش است و وصال تو خوشتر است
خوشتر ازین و آن چه بوَد؟ آنم آرزوست!

ایمان و کفرِ من همه رخسار و زلف توست،
در بندِ کفر مانده و ایمانم آرزوست

دردِ دل عراقی و درمان من تویی
از درد بس ملولم و درمانم آرزوست


#عراقی

@takbeyte_nab  c🌙



تاريخ : چهارشنبه سیزدهم اسفند ۱۳۹۹ | | نویسنده : سیماه |